حالا که بایس بری برو . اما علتش را من نمی فهمم و هیچ وقت هم نمی خوام بفهمم . دیگه از من انتظار فهمیدنشو نداشته باش.
قسمتی از کتاب:
یک گل سرخ برای امیلی
-
نویسنده:ویلیام فاکنر
-
مترجم: نجف دریابندری
-
ناشر:انتشارات نیلوفر
- نوبت چاپ:هفتم
کتاب مجموعه ۶ داستان کوتاه از ویلیام فاکنر می باشد .
یک
گل سرخ برای امیلی : امیلی که از ثروتمندان شهر بوده هیچ گاه ازدواج نمی
کند . او سال ها کسی را به خانه اش راه نمی دهد و با شیوه خاص خود زندگی می
کند و اکنون مرگ او فرصتی است تا مردم شهر بتوانند خانه او را مشاهده کنند
انبار سوزی : در مورد خانواده سیاه پوست فقیری است که پدر هنگامی
که از دست ارباب های سفید به خشم می آید انبارهای آن ها را آتش می زند .
این داستان از دیدگاه فرزند کوچک خانواده بیان شده . فیلم تابستان گرم و
طولانی از روی این داستان ساخته شده است .
دو سرباز : هنگام جنگ
برادر بزرگ تصمیم می گیرد به جنگ برود و برادر کوچک نیز تصمیم می گیرد به
دنبال برادرش بگردد . خیلی قشنگ بود . راوی برادر کوچک بود و داستان به
صورت فوق العاده ای از زبان یک کودک بیان شده بود . در سال ۲۰۰۴ از روی این
داستان فیلم کوتاهی ساخته شد که اسکار بهترین فیلم کوتاه آن سال را از آن
خود کرد .
طلا همیشه نیست : سیاه پوستی که به دنبال طلاست و سعی می
کند دستگاه گنج یابی را از یک سفیدپوست بخرد . طعنه به این تفکر همیشگی که
سیاه ها ساده و گیج هستند . .
سپتامبر خشک : زنی ادعا می کند که یکی از سیاهان شهر قصد تجاوز به او را داشته . .
دیلسی
: دیلسی خدمتکار سیاه پوست قدیمی و باوفای خانواده است و شاهد برشی از
زندگی خانواده کامسون هستیم . گفته می شه که در حقیقت این داستان ادامه خشم
و هیاهو هست .
منبع: وبلاگ معرفی کتاب
- ۹۳/۱۰/۲۱